دیکشنری
داستان آبیدیک
die hard
da͡i hɑɹd
فارسی
1
عمومی
::
پرمقاومت، سیاست مدارمحافظه كار، جان سخت
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DIDN'T EXCHANGE MORE THAN THREE WORDS WITH
DIDN'T INVENT GUNPOWDER
DIDO
DIDST
DIDYMOUS
DIE
DIE A NATURAL DEATH
DIE AWAY
DIE BEHIND THE WHEEL
DIE BY
DIE BY OWN HAND
DIE DOWN
DIE FOR
DIE FROM
DIE FROM CURIOSITY
DIE HARD
DIE IN
DIE IN BOOTS
DIE IN HARNESS
DIE IS CAST
DIE LAUGHING
DIE OF
DIE OF A BROKEN HEART
DIE OF BOREDOM
DIE OF CURIOSITY
DIE OF THROAT TROUBLE
DIE OFF
DIE ON
DIE ON THE VINE
DIE OUT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید